نفس تو مثل شتر خود پرور است
نفس تو مثل شتر خود پرور است خود پرست و خود سوار و خود سرست مرد شو آور زمام او بکف تا شوی گوهر اگر باشی خزف هر که بر خود نیست فرمانش روان...
نفس تو مثل شتر خود پرور است خود پرست و خود سوار و خود سرست مرد شو آور زمام او بکف تا شوی گوهر اگر باشی خزف هر که بر خود نیست فرمانش روان...
گفت دانایى که گرگى خیره سر هست پنهان در نهاد هر بشر … لاجرم جارى است پیکارى بزرگ روز و شب مابین این انسان و گرگ زور بازو چاره این گرگ نیست صاحب اندیشه...
بیا تا شمع هم پروانه ی هم یار هم باشیم در این گلشن بهار هم گل هم خار هم باشیم پریشان خاطران بر گرد هم از جان و دل گردیم ز شهر آوارگان در...
بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم انیس جان غم فرسودهٔ بیمار هم باشیم شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدیگر سوزیم شود چون روز دست و پای هم در کار...
انسانم آرزوست