معلم ادبیات بودن ……

معلم ادبیات بودن کار آسانی نیست باید خودت کتاب ادبیات باشی !
این که دستور زبان بلد باشی ؛ آرایهها را مشخص کنی شعرها را تحلیل ؛
کافی نیست ! باید بلد باشی حرف زدن را ! فصاحت کافی نیست
بلاغت هم لازم است اصلا باید سعدی باشی ! لحن کلامت با مخاطب
مناسب او باشد نگاهت حرف بزند !تا دانش آموز استعاره مکنیه را یاد بگیرد
کلامت باید ریتم داشته باشد تا به دل بنشیند وزن پیدا کند ، بین آن همه مطالب درسی ! باید ,, آن خوشتر زحسن ،، راداشته باشی معلم ادبیات به قول حافظ عزیز باید ,, این داشته باشد و آن نیز هم ” مراعات نظیر خوبی ها باشی :
نشستنت ، برخاستنت ، راه رفتنت باید کتاب شعر باشدآراسته باشی به
حسن سوال و حسن جواب و حسن تعلیل . تنبیه اگر می کنی باید مفهوم تشویق دهد ! عتابت ذم شبیه به مدح باشد تا دلزده نکند کسی رابداند,”این همه نقش زدن تو ” برای اوست دانش آموز اینها را سر کلاس ریاضی که یاد نمی گیرد
از تو باید بیاموزد حساب دو دو تا چهار تا که نیست ادبیات است و یک دنیا ایهام و مجاز و کنایه ادبیات است و زندگی ادبیات است و یک دنیا عشق !باید
استعاره باشی از بهار حکم اردیبهشت داشته باشی در سال معلم ادبیات باید
حال و هوای اردیبهشت باشد در محیط تکراری و ملال آور مدرسه باید بلد باشی
وقتی لازم است چطور اخم کنی که دانش آموزت بفهمد دوستش داری
معلم ادبیات بودن کار آسانی نیست باید خودت کتاب ادبیات باشی !